نظارت مترادف


نظارت مترادف اسم فرم

  • جهت، مدیریت، دولت، دولت، مقررات، رفتار، کنترل، هدایت، نظارت، اداره، رهبری، صلاحیت این دادگاه ها، اتهام، مراقبت، نظارت، کنفرانسی، چتر.
  • رعايت پخش, مواظب, شب زنده داری موشکافی، گارد، هوشیاری، اتهام، مراقبت، نظارت، ردیابی، تکه، پیرو bugging, استراق سمع.
  • غفلت، غفلت، neglectfulness، absentmindedness، حذف، اشتباه، بي توجهي، بی اعتنایی، inadvertence، heedlessness، مسامحه.

نظارت مترادف صفت فرم

  • مدیریتی،، نظارت، نظارت، superintendent، مدیریت، همچنین اداری، حاکم، پیشرو، کارگردان عامل officiating سر، رئیس.
نظارت لینک های مترادف: مواظب, استراق سمع,