نوار مترادف
نوار مترادف اسم فرم
- دادگاه، دادگاه، نیمکت، صندلی از حکم دادگاه دادگاه دادگاه قانون قوه قضائیه، جلسات، حوض.
- سالن.
- طول اندازه گیری دهانه، کشش، قطعه، بخش، باند، روبان، نوار، کمربند، راه راه، راه باریک، swatch.
- مانع انسداد مانعی بر سر راه، مانع، مانع، مانع، محاصره، محدودیت، ممنوعیت، محدودیت، تابو, بان کی مون، حکم، خویشتن داری.
- نوار باند خط، خط، نوار، شعله striation، مارک کردن.
- نوار باند روبان، صحافی، پانسمان، فیله، رول، حلقه، هماهنگی، رشته، بهم تابیدن و بافتن.
- نوار باند مسیر، دنباله، مسیر پاکسازی راهرو راهرو خط خطی نوار علامت، ردیف.
- وکلای وکلای مشاوران، attorneys-at-law، counselors-at-law، مدافعان، برادری قانونی، حقوقدانان، وکلاء، آن را، رابط.
نوار مترادف فعل فرم
- اتصال کراوات بست لوله، بستن، مهر و موم، امن، قرار دادن، بسته، تغییر.
- برهانیم خالی، حذف، را بیرون بکشد، عصاره، برداشت، محروم.
- برهنه دراز کشف، افشا، لخت، حذف برهانیم، خاموش، denude، خراش، مقیاس، پوست، پوست کندن، پوسته پوسته شدن، خامه ای، سپس انبارشان.
- راب، غارت، غارت، pillage، گونی، زیاد کاوش کردن, despoil, از بین بردن، شروع، علوفه، حمله، تفنگ، شیر، پشم گوسفند وجانوران دیگر، خونریزی، اگزوز، تخلیه.
- قفل, اتصال, امن, پیچ, barricade, padlock, نزدیک.
- مانع مانع، بلوک، مانع، خنثی کردن بررسی، محدود، blockade، منع، مندند، جلوگیری، امر، گوشزد می سازد، ممنوعیت، interdict.
- محدود در بسته، قفل کردن، زندانی زندان، immure، cloister، جدا کردن، entomb، نگه داشتن، مجتمعی، قلم، بازداشت.
- نگه داشتن محروم تبعید، از بین بردن، باختن، debar، spurn، blackball، لیست سیاه، ostracize، منزوی، جداسازی، بازیگران، ترک، تحریم، ناکرده.