اتصال مترادف


اتصال مترادف اسم فرم

  • ، پیوستن به پیوند جفت اتحادیه فیوژن ادغام اتصال پیوست جلسه تلاقی عبور از تقاطع تبادل، تقاطع.
  • ترکیب.
  • دوست دیپلم نسبی آشنایی متحد, دخول, حامی, در.
  • مقطع، اتحادیه، مفصل، لینک، باند، رابطه، زن و شوهر، جفت، رابطه، ترکیب، گرفت،، jointure، انجمن، پيرايشی، ملغمه، مخلوط، رابطه، هم فراهم، انسجام، تداوم، اتحاد.
  • مونتاژ.

اتصال مترادف صفت فرم

  • متصدی واجب قانع کننده اجباری، اجباری، ضروری است، لازم، تغييرناپذير, حاصل, تغییرناپذیر، نداشتن سخت و سریع، بی قید و شرط، در.

اتصال مترادف فعل فرم

  • بست لوله محاصره، swathe، تسمه، شلاق girdle، خرپا، قرار دادن، رول,, تغییر، پاکت.
  • ضمیمه امن اتصال، کراوات، اتصال، تعمیر، اضافه نمودن، را سریع پیوستن، متحد.
  • پیوستن به ترکیب متحد، لینک، لولا، بیان، بستگی دارد، زن و شوهر، دیپلم، مربوط، متصل شدن، اتصال، conjoin، توام، ادامه، مربوط.
  • چسب چوب نکاح، متحد، سیمان، تعمیر، توام.
  • کراوات امن، ضمیمه ببندید، enchain، افسار، پین، لحیم، طناب، غل, اتصال, پیوستن، توری، گره.
اتصال لینک های مترادف: ترکیب, دخول, حامی, حاصل, اتصال,

اتصال مترادف،