نوازش کردن مترادف


نوازش کردن مترادف فعل فرم

  • نوازش، پت، سکته مغزی، بستر راحت غنودن, nuzzle, قاشق, گردن, smooch, را.
نوازش کردن لینک های مترادف: قاشق, را,