وابسته مترادف


وابسته مترادف اسم فرم

  • ادم پست و حقیر دستیار، دستیار، تحتانی، subaltern دوم، فرعی، کاربر، اپراتور، پیرو، وابسته، بنده، نگهدارنده، شخص وابسته.
  • دستیار.
  • شعبه.

وابسته مترادف صفت فرم

  • تیترهای موضوع وابسته تحتانی, کمتر, کاربر تحت.
  • ثانویه، کوچک، دوم، تکمیلی، فرعی، فرعی و حاشیه ای، مشروط، به subaltern.
  • مربوطه، مربوط بموقع، آپارتمان های مناسب به نقطه, قابل, پت, مناسب, apposite, مواد.

وابسته مترادف فعل فرم

  • ثبت نام, وارد, عضویت, طلب کردن.
  • دیپلم ادغام، ترکیب، متحد، سندیکای توام، confederate، متحد، اتصال، تحکیم.
  • موضوع کنترل جلوگیری، بررسی، تسخیر، مهار، تحقیر، سرکوب، سرکوب، جمع و جور کردن، مستهلک، کاهش، کاهش، کاهش، حداقل رساندن پایین تر.
وابسته لینک های مترادف: دستیار, شعبه, کمتر, قابل, پت, مناسب, مواد, ثبت نام, عضویت, طلب کردن,

وابسته مترادف،