پارگی مترادف
پارگی مترادف اسم فرم
- falling-out نقض، تقسیم، شکستن، اختلاف و تفرقه در شکاف، جدایی، طلاق، بیگانگی، الگوهايى، بیگانگی، دعوا، جرو، wrangle، قراضه.
- شکستن شکستگی نقض، کرک، تقسیم، اجاره، شقاق، شکاف، گسل، نقص، شکاف، اشک، قطع، قطع.
پارگی مترادف فعل فرم
- شکستن پشت سر هم، تقسیم، کرک باز, نقض, cleave, تقسیم, rift، تعداد.