تقسیم مترادف


تقسیم مترادف اسم فرم

  • اختلاف و تفرقه، بخش، شکاف، جدایی، بیگانگی، disaffiliation، فروپاشی، نقض، قطبش، اختلاف عقیده، انحراف، عیب، پارگی، تجزیه طلبی، خروج، دشمنی، طلاق.
  • سهم بخش، برش، تکه، زیربخش سهم، سود سهام، درصد، جیره.
  • کرک, پارگی, شکستگی, اجاره, پاره شکاف، سوراخ، باز، شقاق، شکستن، شکست، خسارت، نقص.

تقسیم مترادف فعل فرم

  • بخشی مجزا، پارتیشن، disjoin طلاق جدا، تعداد، حل، sunder، برش، cleave، ramify، برشی، تشخیص، طبقه بندی، طبقه بندی، ترتیب، مرتب سازی بر اساس.
  • ترک.
  • تقسیم توزیع، تخصیص دادن تخصیص، apportion، dole، سهم، پاکت، subdivide، پارتیشن، divvy.
  • توزیع برخورد، توزیع، dole گرفته،، اختصاص، سهم، تخصیص دادن، apportion، divvy.
  • جداگانه تقسیم، طلاق، رفتن راه جداگانه زنده جدا، منحل، disaffiliate، شکستن، بخش شرکت، متلاشی، حل، سینه.
  • شکستن، جداگانه، تقسیم، قطعه، rive، rift، شکستن، پارگی، cleave، شدید، جلو و از هم جدا، کرک، متلاشی شدن، باز، لرز، پشت سر هم، ساییدن، متضاد در اوردن.
تقسیم لینک های مترادف: کرک, پارگی, اجاره, ترک,

تقسیم مترادف،