پویا مترادف


پویا مترادف صفت فرم

  • جنبشی، motive, فعال, رانندگی, نوسان, propulsive, impelling.
  • پر انرژی پرقدرت، فعال، شدید شدید، قوی، قوی، پرخاشگر، قادر، مغناطیسی، کاریزماتیک، آبکاری، پر جنب و جوش.
پویا لینک های مترادف: فعال, نوسان,

پویا مترادف،