چرب، مترادف


چرب، مترادف فعل فرم

  • خفه شو مسدود کردن, مانع, خفه خفه کردن، بدام انداختن، stanch، مسدود، پلاگین، تأخیر، نزدیک است.
چرب، لینک های مترادف: مانع,

چرب، مترادف،