چرت زدن مترادف


چرت زدن مترادف اسم فرم

  • خواب، چرت چرت زدن خواب نیمروز چشمک چشمک چهل drowse نود، catnap.
  • شمع و درهم و برهم ساختن و ریش ریش شدن و کرک, مو, bristle پایین.

چرت زدن مترادف فعل فرم

  • خواب چرت چرت زدن، drowse، اشاره، رها کردن، catnap، گرفتن چهل چشمک.
  • خواب.
چرت زدن لینک های مترادف: مو, خواب,