کاهش مترادف


کاهش مترادف اسم فرم

  • جلو گیری انقباض، diminution، کاهش letup، کاهش، کاهش, پایانی, dwindling، کاهش، به حداقل رساندن، اعتدال، de-escalation.
  • را کاهش دهد.
  • کاهش, پس از انقطاع، برش، diminution، کاهش، کاهش، فاز خارج، فشرده سازی، انقباض، dwindling، تخلیه، میرایی، کسر کوتاه، abridgment، جلو گیری.
  • کاهش, مخفف کوتاه انقباض، قطره، افتادن، فشرده سازی، جزر، diminution، نو سنگر سازی، استهلاک، کاهش قیمت، ماليّت.

کاهش مترادف صفت فرم

  • ، frowning sullen، scowling، غم انگیز، minatory، یادآوری، ملال انگیز، شوم، funereal.
  • ، تهدید، ابری تیره شوم، كسانى كه ستم، سیاه و سفید، تیره، غم، سنگین، خاکستری قسمتی ابری.

کاهش مترادف فعل فرم

  • استمداد تسخیر شکستن، ورشکسته، قرار دهید، subjugate، immobilize، فلج کند، له، enfeeble، تضعیف، debilitate، غلبه بر، غالب شدن.
  • تنزل debase بی ارزش می كنیم، نزول مرتبه، فروتن، تحقیر، شرم، کم، derogate، جلوگیری از تورم، روزهایی، مستهلک، بی اعتبار، پایین آوردن، قرار دهید.
  • روشن سهولت، کاهش نرم، تسکین, کاهش, خلق و خوی، کاستن، کاهش، کاهش، درمان، متوسط، فروکش کردن، بلند.
  • طبقه بندی اسلوب سفارش، سازماندهی، ترتیب، طبقه بندی، درجه، برچسب، methodize، تدوین، tabulate، itemize، لیست، computerize، شاخص.
  • متوسط کاهش بهبود بخشد، کاستن، assuage، تسکین، نرم، خلق و خوی، کاستن، تسکین، جلب، فرو نشاندن، سهولت، روشن.
  • کاهش کاهش، کاهش، کاهش برش، تفریق، abridge، کوتاه، کسر، محدود کردن، باد کردن، پرداختیم،، کوتاه، فشرده سازی، قرارداد، constrict.
  • کاهش کوچک، کاهش فروکش کردن، رد، خرد شدن، کاهش، به خاطرآوري، قرارداد، افول، فروکش، ساییده شدن، باد کردن، deescalate، پرداختیم،.
  • کاهش، کاهش، فروکش کردن، کاهش، افول، رد، فرو می افتند، کوچک، محدود کردن، مختصر کردن، رها، غرق، شاقول، شیرجه، کوتاه، تضعیف، قرارداد، فشرده سازی، رویم، deescalate.
کاهش لینک های مترادف: کاهش, کاهش, کاهش,

کاهش مترادف،