کلاه مترادف
کلاه مترادف اسم فرم
- headdress، کلاه، کلاه بره، عرقچین، عرقچین، tam-o'-shanter، توک، yarmulke.
- headpiece, کلاه سخت، casque، گنبد، حباب, کلاه, سکان, basinet.
- بالای درب، پوشش گنبد، cowling، cowl، تاج.
کلاه مترادف فعل فرم
- پیش افتادن از بالا، تاج، شکست دادن بالا، شکست، گرفتگی، پیش افتادن از، اکسل.