کمربند مترادف
کمربند مترادف اسم فرم
- باند ارسی، کمربند تنگ یا کمربند بستن، تسمه، تسمه، cummerbund، cincture.
- خط، دایره، مانع، کمربند، حلقه، داربست، گارد.
- منطقه کمربند، حلقه، قطب نما، مرز دور، باند، حلقه، ارسی، یقه, دور, تنگ یا کمربند بستن، تنگ اسب.
کمربند مترادف فعل فرم
- wallop با صدا غذا خوردن، پانچ، آمار، انفجار ضربت سخت زدن، thwack، ضرب و شتم، کلیپ، اعتصاب، کتک زدن، جوراب.
- محاصره شامل، محصور در بسته، دایره، فراگیر، بازگرداندن, آغوش, مدار، محیط زیست، اتصال.
- محصور منزوی، نرده جدا، فراگیر، گارد، قلم، لبه، قرنطینه.