کنگلومرا مترادف


کنگلومرا مترادف صفت فرم

  • ، massed خوشه، پن، مفتول، آمیختگی، پیچیده، کامپوزیت، مخلوط، ناهمگن.

کنگلومرا مترادف فعل فرم

  • تجمع مصالح توده, خوشه, جمع آوری, یکی شدن، cohere، توپ، با گلوله برف زدن.
کنگلومرا لینک های مترادف: خوشه, جمع آوری,