گاز مترادف


گاز مترادف اسم فرم

  • bombast خودنمایی ها، grandiloquence، boastfulness، بیهوده گویی gassiness، اغراق، هوای گرم، claptrap، fustian.
  • merrymaker gasser، cutup، goodtime چارلی کارت، کالسکه، skylarker، پلیبوی، عاشق، پاپ سرگرم کننده چیز partygoer لوطی، carouser.
  • غبار.
  • هوای بخار اتر، دود، بخار، غبار، مه، دود، ازن، دمه.

گاز مترادف صفت فرم

  • باتلاقی باتلاقی ميری، moory، fenny، جراحی، splashy، لجن زار, نرم, بازده, quaggy.

گاز مترادف فعل فرم

  • خفه خفه کردن، خفه خفه کردن، smother، asphyxiate، garrote، burke.
  • سکوت سرکوب بررسی، توقف، خرد کردن، smother، gag، مانع، سرکوب، مهار، بازداشت.
گاز لینک های مترادف: غبار, نرم,