گله مترادف


گله مترادف اسم فرم

  • ازدحام اراذل و اوباش اراذل و اوباش گروه ترکان و مغولان جمعیت، توده، بسیاری، جماعت.
  • جماعت، محله، جامعه، مونتاژ، مجموعه، جمعیت، باند، نیروهای نظامی، گروه ترکان و مغولان، بدن، میزبان، بسیاری، کنوانسیون، باند، گروه.
  • سر و صدا, تندر, غرغر muttering، ضربت زنی، رول.
  • سوار بسته، ازدحام گله، گروه، جمع آوری، نیروهای نظامی.
  • شکایت، گريپ, سوگواری, شکایت, faultfinding, discontent, repining.
  • گروه شرکت جمع آوری, گله, بسته، دسته، سوار، خلاصه، برابر، نوزادان، پرواز، ازدحام، باند، مستعمره، خوشه، دسته مرغابی.

گله مترادف فعل فرم

  • mutter growl تندر، سر و صدا، رول، غرش.
  • شکایت repine نق نق زدن, ناله, زمزمه، مرتب، grouch، grouse.
گله لینک های مترادف: سر و صدا, سوگواری, شکایت, گله, ناله,