شایسته مترادف
شایسته مترادف اسم فرم
- قابل توجه، رکن جامعه جرم اسمانی ترانسپورتیشن نجیب زاده پرسوناژ ادم کله گنده افتخاری رهبر، نام، تصمیم ساز شات بزرگ، بزرگ.
شایسته مترادف صفت فرم
- سخاوتمندانه، با ملاحظه، نوع، متفکر، درک انسانی و دلسوز، warmhearted بدون خود خواهی، متمدن.
- محترم مناسب پاکدامن، متواضع, مناسب, مناسب، decorous، mannerly، درست، مدنی، فضیلت، اخلاقی، حق.
- مستحق, براورد، عالی، ستوده، ارزشمند، معتبر، نمونه، شایسته، قابل اعتماد، قابل اعتماد, خوب, ارزش, مناسب.
- کافی نمایشگاه طبیعی، متوسط، رضایت بخش، استاندارد، معمول، قابل قبول، so-so، پر.