شفاف مترادف


شفاف مترادف صفت فرم

  • diaphanous, فیلم, محض, دیدن از طریق توری، cobwebby، شیشه ای، شفاف، gauzy، متخلخل، نازک، زجاجیه، روشن، کریستالی، متخلخل، دالی موشه.
  • بی تزویر، فرانک، باز، ingenuous، ساده لوحی های مضحکی، پرده، صریح، مستقیم، بی ریا، بی تکلف، صوفيه،، صادقانه، ساده، بچگانه.
  • ثبت آشکار ساده بدون ابهام, ساده, ارزشهاى، قابل فهم، آشکار، قابل مشاهده، قابل تشخیص، صریح، آشکار، اختراع، بی تردید، آشکار، خودنمایی می کند.
  • روشن قابل فهم، قابل فهم، شفاف، pellucid میکند، ساده، بی تردید، واضح، آشکار، مشخص و آشکار و صریح، luculent.
  • گویا صدا، معقول، غیرمعمول، منطقی و عاقل و هوشیار, صالح.
شفاف لینک های مترادف: فیلم, محض, ساده, صالح,

شفاف مترادف،