آهسته مترادف
آهسته مترادف صفت فرم
- ، طولانی مدت lingering اندازه گیری باهستگی تدریجی بی شتاب، متوسط، عمدی.
- الحسین دیر دیر سر رسیده, تاخیر, laggard, behindhand در arrears.
- کسل غیر فعال پشت گوش فراخ، تنبل،، مردد، متزلزل عقب مانده, کننده, کاهش.
- کسل کننده احمق عقب افتاده عقب، مبهم، ساده، simpleminded، متراکم، ضخیم، slowwitted، dimwitted، مبهم، بی شعور، گنگ.
آهسته مترادف فعل فرم
- تاخیر بازداشت بگیرد، متوسط، بررسی، مهار، مانع، مانع، تأخیر، ترمز، کاستن، مانع، جلوگیری، دستگیری، مانع.