انجام مترادف


انجام مترادف اسم فرم

  • تصدی وظیفه پروژه، تلاش، تلاش، سرمایه گذاری، تعامل، کسب و کار، مقاله، تلاش، امر، ماجراجویی.
  • محرک.

انجام مترادف صفت فرم

  • ماهر مهارت قادر، با استعداد، با استعداد، به پایان رسید، جلا، متخصص، مجرب خوبی آموزش دیده، چاشنی، استادانه، کشت، واجد شرایط.
  • پایان به پایان رسید نتیجه فسخ،، بیش از پایان حل و فصل از طریق, انجام, به اجرا درخواهد آمد، اعدام، متوجه، ارائه شده، انجام، به دست آورد، برآورده.

انجام مترادف فعل فرم

  • انجام اثر انجام پایان، effectuate، کامل، دستیابی، تحقق، تولید، انجام، اجرا، تخلیه، مورد، نتیجه گیری، خاتمه.
  • انجام حمل از طریق کامل، مسلما، متوجه, رسیدن, تحقق، اثر، دیدن از طریق، تخلیه، اجرا، انجام.
  • انجام، انجام، مورد، کار کردن، اجرا، اعزام، تصویب، تولید، اثر، برای رسیدن، کامل، پایان، نتیجه گیری، کامل، کار، برو، اجرا، خدمت، تابع.
  • تحقق تخلیه، زندگی، برآورده، مطابق با رعایت، حفظ، توجه، رسیدن، متوجه.
  • تلاش را در قرارداد، میثاق، وعده، تعهد، فرض، مجموعه ای در مورد، درگیر، وارد، را، سعی کنید، شروع.
  • عمل بازی، تصویب، playact، role-play، نمایندگی توصیف، تصویر، مجسم، رندر، نمایشگاه، مرحله، ظاهر می شود، قرار داده، اجرای.
انجام لینک های مترادف: محرک, انجام,

انجام مترادف،