باند مترادف


باند مترادف اسم فرم

  • اتحادیه اتصال لینک، کراوات، دلبستگی، رابطه، رابط، پایبندی، وفاداری، وفاداری، fealty.
  • تعهد مسئولیت تعهد، وعده، گارانتی، توافق، جمع و جور، میثاق، قرارداد.
  • نوار, اتصال, lacing, نوار، کمربند، بند، روبان، ارسی، تنگ یا کمربند بستن، نوار، خط، طول، فیله، کراوات.
  • چسباننده چسب باند، سیمان، مفصل، لینک، تکان دادن، گره، کراوات، جفت، اتصال، درب، رابطه، دریافت ارتباط با.
  • گروه باشگاه حلقه، باند، دایره، گروه هم مسلک، لیگ، اتحاد، نظم، تسلیم، دسته، اوباش، گره، بسته، دسته، اراذل و اوباش.
  • گروه خدمه تیم، تیم، کت کوتاه، تغییر، رله، شرکت، بدن، نیروی، نیروهای نظامی، حزب، پارگی، مشروط.
  • گروه لیگ باند، انجمن، تبادل نظر، حزب، انجمن، برادری، باشگاه، جامعه، برادری، وابستگی، یاران، اتحاد، دسته.

باند مترادف فعل فرم

  • اتصال لینک، ببندید، اتصال، گره کراوات، عضویت، زن و شوهر، چسب، سیمان، جوش، فیوز، ورق را رو کردن، ادغام، مخلوط.
  • اتصال کراوات، swathe، تسمه، محاصره girdle، روبان سال توری پانسمان خرپا، تغییر.
  • پیوستن متحد وابسته، دیپلم، ترکیب، متحد، گروه، پیچیدهتر،، ادغام، تحکیم.
باند لینک های مترادف: نوار, اتصال,

باند مترادف،