بجوش و خروش آمدن مترادف


بجوش و خروش آمدن مترادف فعل فرم

  • seethe, حباب, طبخ, تاس کباب, جوش.
  • اخم ساییدگی brood، هوشمند، writhe، seethe، بخار، جوش.
بجوش و خروش آمدن لینک های مترادف: حباب, جوش,