بستر مترادف
بستر مترادف اسم فرم
- رد زباله آشغال، زباله، زباله، ظروف سرباز یا مسافر، زباله، اختلال، باقی مانده، ریزه، تکان.
- رستوران.
- نیمکت، صندلی سدان، palanquin.
- کانون داغ.
بستر مترادف فعل فرم
- strew, پراکنده, اختلال, درهم و برهمی, dishevel, میکشید تا.