ترک خورده مترادف
ترک خورده مترادف صفت فرم
- hoarse نیرومند و درشت هیکل, صدای خیلی زیر گوشخراش، throaty، croaking، creaky، خشک، whispery، خارش، سخت، خشن.
- دیوانه، دیوانه, ناسالم, مجنون, deranged, آجیل, دیوانه, berserk، دیوانه، دیوانه، لمس، خل، crackbrained، lunatic، دیوانه.
- شکسته تقسیم fissured، دیوانه، شکسته، crannied، آسیب دیده، معیوب، معیوب، chinky، اجاره.