تیز مترادف
تیز مترادف اسم فرم
- کلاه بردار.
تیز مترادف صفت فرم
- honed، لبه لبه، مشتاق اشاره، پر سر و صدا، برش تیغ مانند تیغ لبه.
- smarting خشن، برش، مضر، acerbic، خاردار، سوزش، قوی، لبه، تند، catty، shrewish، گرم، آتشین، گاز گرفتن، جگرسوز، طعنه، trenchant، تند و زننده، نافذ،.
- ترش ترش، اسید vinegary، ماهی، تند، تند و تیز، قابض، تند و با مزه تند، زبانه دار.
- روشن، متمایز تردید، به خوبی تعریف شده, ارزشهاى بدون ابهام، آشکار، قابل توجه، قاطعانه.
- سریع، باهوشتر، روشنگری، حاد، مشتاق، canny، sharp-witted، فهیم، نافذ، زیرک، هشدار، توجه، هوشیار, بافکر، آگاه، تیز هوش، دانا، wide-awake، هوشمند.
- شیک شیک، شیک، دبون ایر، خوش لباس و مرتب، نرم و صاف، صنوبر، زرق و برق دار، زرق و برق دار, فانتزی, ظریف.
تیز مترادف فعل فرم
- با سنگ تیز کردن لبه تیز کردن، منظور، خرد کردن، فایل، مخروطی، acuminate.