جبران مترادف
جبران مترادف اسم فرم
- غرامت جبران، مرمت، اصلاح، جبران خسارت، رضایت، اصلاح، درمان، جزا، قصاص، مجازات، مماشات، propitiation.
- غرامت کفاره اصلاح، بازسازی، جبران، جزا، امداد، جبران، اعاده، مجازات، جبران خسارت، رضایت، مذاکرات،.
- متعادل, جبران, counterpoise, تعادل, معادل، غرامت، پادزهر, جزا.
جبران مترادف فعل فرم
- افست مقابله، تعادل، را برای لغو، جبران، countervail.
- بهبود می یابند.
- تنظیم حق تعمیر جبران، انتقام، انتقام، تلافی، اصلاح، را برای، اصلاح، مربع، پاداش مى، اصلاح، درمان، بازپرداخت، requite، پاداش.
- جبران, متعادل, برابر، countervail، تعادل، خنثی کردن, از گرو در اوردن، وزنه تعادل.
- یاداش دادن پرداخت، كه بازپرداخت، پاداش، برآورده، جبران، بازپرداخت.