جذب مترادف


جذب مترادف اسم فرم

  • جذب.
  • خوردن جذب هضم، اختلاط، درک، شناخت، درک، شناسایی، پذیرش.
  • درک.

جذب مترادف صفت فرم

  • uninteresting.
  • جاذب جالب، جذاب، سرگرم کننده، جذاب فریبنده، حرکت، هیجان انگیز، هیجان، خشنود، تعامل، جذاب.

جذب مترادف فعل فرم

  • engross اسیر مشغول، مجذوب، علاقه، اشغال، تعامل، پرچ، اسیر، سرگرم، جذب، نگه دارید.
  • ادغام کمك اتخاذ، آغوش، مخلوط، درآمیزند، naturalize، وفق دهند، تنظیم، مسکن، انجمن،.
  • ترکیب, متابولیسم, هضم, جذب.
  • جذبه اسیر جذابیت، magnetize، بدام عشق انداختن، علاقه، مجذوب، bewitch، به درخواست تجدید نظر.
  • در نوشیدن بالا می کشند، بلات تا، را در باب، ترکیب، جذب، مصرف، هضم، ø، تجسم، فرو برد، مصرف.
  • رسم کشیدن، فریب، وسوسه انگیزد، جلب، دعوت.
جذب لینک های مترادف: جذب, درک, ترکیب, هضم, جذب,

جذب مترادف،