جلو مترادف
جلو مترادف اسم فرم
- آمریت شیوه تحمل رفتار صورت ظاهر گرائى، شخصیت، نمایش، نمایش، قیافه، هوا، پوشش، چهره، بیرونی، فلش، مظاهر، ماسک.
- سطح چهره نما، پیشانی، ابرو، ورودی، رو، بیرونی خارج از نماي خط مقدم امکانات دست پوشش, بیگانگی.
- وحدت ائتلاف، همبستگی، اتحادیه همکاری، ادغام، ادغام، اتحاد، وابستگی، لیگ, سندیکا, فدراسیون، همکاری.
جلو مترادف صفت فرم
- برعکس.
- جسورانه عجول و بی پروا، مغرور، مشتاق، بی پرده آماده، سبک، برنزی، گستاخ، رو، sassy، self-assertive، بازور، تازه.
- مراسم رسمی ceremonious، موقر، با شکوه، punctilious، سنن، پرشکوه، کليشه اى، بلند، معمولی، معمول است.