داغ مترادف


داغ مترادف صفت فرم

  • ، سوزان calorific، دامداری، آتشین, فروزان, داغ, حرارتی, جوش,، roasting، سوزان، قرمز گرم، گرم گرم.
  • تند، تند و با مزه تیز، تند، تند، با مزه، تند خو، گاز گرفتن، مشتاق، تیغ دارای طعم اصلی.
  • حساس بحث برانگیز, سوختن, ستیز, قابل بحث, مهم, زندگی می کنند.
  • پرشور شدید، خشونت، متعصب مفرط، تند، گرم، هیجان زده، مواج، fervid.
داغ لینک های مترادف: داغ, حرارتی, ستیز, قابل بحث, مهم, زندگی می کنند,

داغ مترادف،