شیک مترادف
شیک مترادف صفت فرم
- جلف، تر و تمیز، صنوبر، دبون ایر، بی باک قشنگتر ورزشی, هوشمند, خوب, مرتب شسته و رفته well-tailored شیک زیبا, foppish.
- داد و بیداد کن, موشکافی کردن، نازک نارنجی و خشک به نظر برسد, مردیا جوان زن صفت, به گرانبها، بیش شسته و رفته، بیش از finicking دقیق niggling دقیق سخت، شیک، punctilious، ضربه زننده، nitpicking، hairsplitting.
- شیک، شیک، شیک، voguish، ظریف، هوشمند، صنوبر، ورزشی، متصلب، خیلی شیک، ه، شیک، قشنگتر، پیرو مد زودگذر، سگى، لا mode.