صندلی مترادف
صندلی مترادف اسم فرم
- دفتر کرسی ریاست، انتصاب، نصب و راه اندازی.
- صندلی, مدفوع, تاج و تخت, نیمکت.
- منبع محل، سایت، مرکز ستاد، منبع، پست، منطقه، منطقه، زیستگاه، منطقه، محل، محل، غوغا، سوف، سرچشمه.
صندلی مترادف فعل فرم
- ریاست، متوسط، راهنمای، مدیریت، مستقیم، منجر شود.
- نصب, صندلی, افتتاح, induct, enthrone.