طنز مترادف


طنز مترادف اسم فرم

  • شوخ طبعی، کمدی، comicality.
  • مسخره، طعنه طنز قرار گرفتن در معرض استهزاء تمسخر شوخ طبعی pasquinade تقلید و هجو کردن, lampooning, فسخ, طنز.
  • وضع روحیه، خم، خلق و خوی، مجموعه شخصیت، قاب، خلق و خوی، گرايش تاير.
  • کمدین دلقک، گفتگوهای اهود اولمرت funnyman، شوخ طبعی، zany، شوخ، بذله گو، buffoon، کالسکه.

طنز مترادف صفت فرم

  • derisive scornful موهن، بی ادب، مانندی پیگیری، کنایه امیز، الیگارشی، توهین، scoffing، طعنه، طعنه، مانور، بی پرده.
  • خنده دار است.
  • خنده دار بامزه، شوخ، farcical droll، سرگرم کننده، خنده دار، facetious، jocose، waggish، غریب، sportive، jocular، طنز، risible.
  • طعنه آمیز, لکه, طنز، نیترات نقره، گاز گرفتن، طعنه، کنایه امیز، مخرب، derisive، مانندی پیگیری، بدبینانه، scornful.

طنز مترادف فعل فرم

  • جای افراط متنعم، از بین بردن، خشنود و راضی کردن، فرو نشاندن، cosset، همراه با، coddle نوزاد.
طنز لینک های مترادف: فسخ, طنز, لکه,

طنز مترادف،