عاشق مترادف


عاشق مترادف اسم فرم

  • جانباز, طرفدار, پیرو, فن, علاقه مندان، تحسین, حامی.
  • یار کمال تحسین، دوست پسر، دوست، نامزد، حق، ديگرشان، شعله، معشوقه، خواستگار، courter، اسپونر، paramour، گرگ، دون خوان، اغوا، casanova، رومئو، بانوان ' مرد، swain، lady-killer، philanderer، trifler، سرهم بندی کردن, عشوه گر, لاس زدن.

عاشق مترادف صفت فرم

  • همان.
عاشق لینک های مترادف: جانباز, طرفدار, پیرو, فن, حامی, عشوه گر, همان,