فرود مترادف
فرود مترادف اسم فرم
- debarkation، docking، تخلیه، ورود، مهار پهلو, beaching, تخلیه, deplaning.
فرود مترادف فعل فرم
- پایین حرکت به پایین شیب، شیب، رها، سقوط، شیب، غرق، شدند، شاقول، شیرجه رفتن، جست و خیز کردن.
- پایین خود عذر خود رفتار کردن، خود abase، condescend، grovel، زانو زدن، خود را فروتن.