مختلف مترادف
مختلف مترادف صفت فرم
- بر خلاف, حقانیت, تغییر نابرابر واگرا، نامتجانس، متمایز، طوري بی همتا، discrepant، نامربوط.
- حقانیت برخودارند،، نامتجانس، ناسازگار، unalike، متضاد، واگرا، نابرابر، uncongenial، ناموزون، تضاد، مخالف، در احتمال در deviating.
- غیر معمول فوق العاده، غیر معمولی، بی نظیر، عجیب و غریب عجیب و غریب، نابجا، گریز از مرکز، متمایز، برجسته، برجسته، منحصر به فردی، ویژه، فردی، مفرد، منحصر به فرد، یکی از نوع.
- متفاوت, تغییر, نوسان, unpredictable مختلف، مجزا، متغیر، نوع، انعطاف پذیر، طوري، متناوب، unfixed،.
- مجزا, دیگر, جداگانه, مختلف, متنوع گسسته تحصيلات متفاوت، مشخصه، فرد منحصر به فرد.
- همه فن حریف، مختلف، متنوع، بسیاری از غواصان, چند, ناهمگون, متفرقه, متنوع, منیفولد، مخلوط.
- همه فن متفاوت, متنوع, متفاوت, مختلف, متفرقه, مخلوط, ناهمگن، چند برابر حریف.
- ویژه های خاص، شناسایی، فردی، مختلف، طبقه بندی شده است،، خاص، مربوطه، جدا.