مشکل مترادف


مشکل مترادف / ارتباطات اسم فرم

  • معضل انیگما، دخمه پرپیچ و خم، پیچ و خم، علامت سوال ناشناخته, پیچیدگی, رمز و راز، پارادوکس، ترجمه­ناپذيري، وضع، perplexity، بن بست، لانه زنبور، می توانید از کرمهای.
  • پازل, معما, سوال, معمای, وانمود کن.

مشکل مترادف / ارتباطات صفت فرم

  • مشکل نسوز، obstreperous، لجوج، unmanageable نافرمانان، نگرانکننده، baffling، مقاوم.

مشکل مترادف اسم فرم

  • بیماری طاعون، بیماری، آفت بار، مزاحم، سردرد، مسئولیت، فاجعه، حادثه، فاجعه، بدبختی، بد شانس، خبر بد، ضربه.
  • تحریک ناآرامی، هیاهو نابرای، آنزیم، اختلاف، بی قانونی، نارضایتی، نارضایتی، rumbling، grumbling، شورش، غوغا، fracas، جرم.
  • زجر نگران disquiet، رنج، سختی، اضطراب، عصبانیت، اندوه، غم، بدبختی، عذاب، ازار، ناراحتی، درد، عذاب.
  • مشکل، مانع، اعتراض، مانعی بر سر راه، پازل، انیگما، پیچ و خم، دام، عارضه، خجالت، درگیری، مانع، contretemps، دام، مخمصه، نگرانی، نگرانی، ظروف سرباز یا مسافر، جم.
  • معضل مشکل خجالت مشکل ظروف سرباز یا مسافر، نقطه، سوراخ کور کوچه مخمصه ترجمه­ناپذيري فشار اتصال جم درهم و برهم کردن، mix-up.
  • کار, عرق, اعمال و درد و زحمت و عضله, مراقبت, فکر, تلاش, زحمت, ناراحتی.

مشکل مترادف صفت فرم

  • نامشخص مشکوک، تردید، مشروط، chancy unsettled, نامعین, مطمئن نیستید، قابل بحث, مسئله, مشکوک و پرخطر, روی حیله و تزویر.

مشکل مترادف فعل فرم

  • زحمت incommode، discommode، قرار مزاحم، زحمت، encumber، مانع، تحمیل، بار.
  • پریشانی نگران، تحریک کردن، discomfit، بنويسيم، پریشان، غمگین، صدمه دیده است، رنجانید، اذیت کردن، ناراحت، حرکت، خشم، تحریک، irk.
مشکل لینک های مترادف: پیچیدگی, پازل, معما, سوال, معمای, وانمود کن, کار, عرق, مراقبت, فکر, تلاش, زحمت, ناراحتی, مسئله, روی حیله و تزویر,

مشکل مترادف،