مصرف مترادف
مصرف مترادف اسم فرم
- مصرف استفاده استفاده، بهره برداري، جذب، تخلیه، مخارج، خستگی، اتلاف، diminution، ماليّت، تخریب، تفریط.
مصرف مترادف فعل فرم
- engross مورد علاقه مشغول جذب، انحصار، تسلط، spellbind.
- اسراف اگزوز، صرف، زباله، پاشیدن استفاده کنید تا، نایاب.
- فرو برد, خوردن, ø, جذب, مصرف, استنشاق.
- نابود کردن تخریب متمرکزسازی شروع، ذخیره کردن زباله، نابود گونی.