نادر مترادف
نادر مترادف اسم فرم
- uncommonness کمبود کمبود، sparseness، تکینگی، unwontedness، infrequency، غرابت.
- ، پایه بنیاد شالوده، کف، پایین پا، حداقل، ریشه، صفر، هیچ چیز.
- تحفه, پیدا کردن, مارول، نابغه، گنج، معجزه، تعجب، عینک, گنج.
نادر مترادف صفت فرم
- انتخاب، زیبا، عالی و شایسته و متمایز، قابل تحسین، اول نرخ فوق العاده بی نظیر، زیبا، نفیس و بی نظیر.
- نادر غیر معمول، غیر معمول, کمیاب, قلیل پراکنده، عجیب و غریب، پراکنده، اسپاسمودیک، fitful، نامنظم، گاه به گاه.
- نادر و غیر معمول، غیر معمول، مفرد، فوق العاده، پراکنده, کمیاب, استثنایی, پراکنده, منحصر به فرد.