نیروی مترادف


نیروی مترادف اسم فرم

  • اثر, اعتبار, قدرت, cogency.
  • ارتش سرباز لژیون، میزبان، گردان، بدن، سپاه، تیم ملی، اسکادران، بخش، پوسه، باند، اوباش.
  • قدرت انرژی، قدرت، ممکن است قدرت، زور، اجبار، زور، تاثیر، وزن، اجبار، نفوذ، کشش، فشار، درایو، نفوذ.

نیروی مترادف فعل فرم

  • وادار، بود، یکدیگر،، فشار، درایو، جلو، نفوذ، اعمال، ضروری، نمى، کنیم،، اثر، غالب شدن، سوق، مطبوعات، خواهیم، دقیق، گرفتن.
نیروی لینک های مترادف: اثر, اعتبار, قدرت,

نیروی مترادف،