وزیر مترادف


وزیر مترادف اسم فرم

  • ادم بدبخت، سرکش، پست و حقیر تبه، مرداب، کانادا، bounder، راتر،، پاشنه، موش، شپش.
  • در سنت کشیش کشیش بخش واعظ روحانی, دینی الهی، پاستور،، churchman، ecclesiastic، مرد پارچه.
  • عامل وابسته، دستیار مباشر, معاون, بنده, ادم پست و حقیر، کارمند.
  • مدیر, سفیر, اجرایی, فرستاده، کنسول، نماینده, رسمی.
  • گراز، خوک، افشانده شدن، porker، گراز، shoat، piggy.

وزیر مترادف فعل فرم

  • خدمت succor تسکین، کمک، پشتیبانی، حفظ، حضور، کمک، رعایت، صبر، تغذیه، پرستار.
وزیر لینک های مترادف: معاون, بنده, مدیر, سفیر, اجرایی, رسمی,

وزیر مترادف،