کشنده مترادف


کشنده مترادف اسم فرم

  • قاتل قاتل, قاتل, قاتل قتل، نمایشگاه، مرد ماشه، قصاب، دزد مسلح، slaughterer، براوو.

کشنده مترادف صفت فرم

  • implacable بی امان فانی، بی امان، بی رحمانه، وحشی، باطل، ظالم، خونخوار، قتل، وحشی، غیرانسانی، coldhearted.
  • بی رحم ظالم اصولی، pitiless، unpitying، unmerciful، hardhearted، بی امان، truculent، غیرانسانی.
  • جنایت بی رحمانه خشن شدید، وحشی است، وحشی، متعصب.
  • موثر دقیق unerring منت خواهد بود، دقیق، مطمئن شوید.
  • کشنده کشنده رفتارهاي سمی، سمی، مرگ برخورد یادگاران سمي، خودکشی، کشتن، جنایت، تلخ.
  • کشنده کشنده, فانی, رفتارهاي, baneful بدخیم، تلخ، قتل، internecine و مهلک و خطرناک، مخرب و ویرانگر.
  • کشنده, مخرب, فانی, میگردد، کشنده, کیاست, مهلک, بدخیم, زمین شناسی.
کشنده لینک های مترادف: قاتل, فانی, رفتارهاي, کشنده, مخرب, فانی, کیاست, مهلک, بدخیم,

کشنده مترادف،