گريپ مترادف


گريپ مترادف اسم فرم

  • شکایت, اعتراض, سوگواری, grouchiness, faultfinding، grumbling.

گريپ مترادف فعل فرم

  • خسته رنجانید اخم، تحریک کردن.
  • شکایت, گله, ناله, grouse, grouch, اعتراض.
  • گرفتگی عضلات، خرج کردن، نیشگون گرفتن و کشیدن، twinge، درد، حرکت یا کشش ناگهانی، تصاحب.
گريپ لینک های مترادف: شکایت, اعتراض, سوگواری, شکایت, گله, ناله, اعتراض,