شدید مترادف


شدید مترادف اسم فرم

  • محدودیت، اندام، ارتفاع، اوج، عمق، اوج، حداکثر، اوج، نهایی است.

شدید مترادف صفت فرم

  • افراطی رادیکال شدید، پرقدرت، قدرتمند، قوی، دقیق، پویا، خشن، همه، خارج شدید، بی رحمانه ای.
  • بیشترین, خارجی, دورترین، نهایی، عالی، نهایی, بزرگترین, ترین رادیکال، فوق العاده، بیش از حد، هار، متعصب، انقلابی.
  • جدی، قبر، كشور، تلخ، unsmiling، توانمدسازی، ایثارگرانه،, رسمی, جدی,، سرکوب، نشاسته ای، unbending، سرکش.
  • خشونت وحشیانه ژیان خشمگین, ظالمانه, سقوط, مفرط, پرشور، شدید، وحشی، بسیار گرسنه، جنایت، بی رحم, آتشین, پیش.
  • خیس، خیس چکیدن، sodden، اشباع، خیس، wringing، مرطوب inundated، soppy.
  • دشوار خواستار سخت، دشوار، wearisome، toilsome، سخت، سخت، خشن، ناهموار، مجازات آمران، دشوار، مزاحم، herculean.
  • ساده unadorned عملکردی، unembellished، undecorated، متناسب، کلاسیک، مهار، زاهدانه، برهنه، حداقل، یدکی، تلخ.
  • عمیق، شدید، متمرکز، گرم fervid شدید، پرشور، تلخ، پر انرژی، مفرط، شدید، قوی، دشوار، حاد، عمیق، سرسخت.
  • قوی، محکم، پر انرژی، توانا، red-blooded، قوی، شهوت انگیز، پرقدرت، شدید، قدرتمند، fervid، روحیه، هاردی، مفرط، متعصب، سرحال، پرقدرت، تند، پرشور.
  • مشکل، تلاش، دردناک، شدید، حاد، غم انگیز، دشوار، مالیات، nerve-wracking، نگران کننده، خواستار، دردناک، مضطرب، دردناک، درد، شدید، عمیق، unendurable، بی امان.
  • مورد رویداد غیر طبیعی، عجیب و غریب و عجیب و غریب، outré، سابقه، اغراق آمیز شدید، مبرم، شدید، شدید، خشن.
  • ناگفته بی رحم, خشن, سفت و سخت، سخت غیرانسانی، شدید، انعطاف ناپذیر، pitiless، رهبری،، تند و زننده، unfeeling، سرد، خشن، بی رحمانه ای.

شدید مترادف فعل فرم

  • جدا کاهش تعداد، قسمت، disjoin، شکستن، جدا، cleave، تقسیم، dissever، قطعه، قطع، بخش، متلاشی شدن، بخش.
  • قطع پایان، خاتمه بس, حل, شکسته شدن، تعلیق، رها، رها، خاموش، ترک، شکستن.
شدید لینک های مترادف: خارجی, رسمی, ظالمانه, سقوط, مفرط, آتشین, پیش, خشن, حل,

شدید مترادف،