باز مترادف
باز مترادف صفت فرم
- unconcealed، آشکار، روشن و آشکار، در معرض، به کشف، آشکار است.
- ، فرانک ingenuous بگذارد، صوفيه، بی تزویر، بی پرده، راست، ساده، صادق است.
- بدون مزاحمت صورت میپذیرفته قفل unsealed، حال دهن دره، قابل دسترس، نیمه بسته نگهداشته، بدون میله، unclosed.
- بی طرفانه پذیرای غرضانه عادلانه، منصف, تخلفات, منصفی مهمان نواز متمایل، سخاوتمندانه.
- عمومی قابل دسترسی در دسترس خالی، اشغال، بدون محدودیت، رایگان.
باز مترادف فعل فرم
- آشکار شدن گسترش، گشودن، باز گشاد، بزرگ، گسترش.
- باز، unbar, لغو, unclose, رها, unstop.
- شروع شروع آغاز، آغاز، تروریسم، راه اندازی، در سال، افتتاح.
- پارگی perforate, سوراخ, سوراخ prick، آمده است جدا, جدا.