برده مترادف


برده مترادف اسم فرم

  • بنده، بنده، رعيت، bondservant، peon، رعیت، helot، chattel.
  • خرحمالی کردن menial ضِسبنسرس، servitor، اسب بارکش، مزدور، بنده.
  • معتاد, شیطان, طعمه, اسیر, قربانی.

برده مترادف فعل فرم

  • toil drudge, کار, عرق, کار travail، صدای پا، خرد کردن، moil، overwork.
برده لینک های مترادف: معتاد, شیطان, طعمه, اسیر, قربانی, کار, عرق,

برده مترادف،