برش مترادف
برش مترادف اسم فرم
- بخش بخش بخش، تکه، بخش، قطعه، ریز ریز کردن.
- برش, زخم, بریده بریده, gash, شکاف، شیار, نیک بخش باز کردن شکاف، دندانه.
- برش، زخم زدن، بریده بریده، شکاف، نفوذ، بخش، عملیات.
- کانال عبور گذرگاه، تنگه، البته، کانال، شیار، جويچه، تغار، مسیر، پاس، مسیر، سنگر.
- کاهش, کاهش diminution عمل حذف elision حذف، مخفف.
برش مترادف صفت فرم
- تیز، لبه، honed، تیز، مشتاق، تیغ تیز اشاره کرد.
- طعنه و تلخ و کنایه امیز، گاز گرفتن،، هیدروکسید سدیم، توهین آمیز، سوزش, ظالمانه, توهین به منظور، شدید، خشن، جگرسوز و مخرب, اشاره, به تند و تلخ.
- پر سر و صدا نافذ، دلسرد کننده انجماد، خام، گاز گرفتن، بیحس کننده، سوزش، تیز.
برش مترادف فعل فرم
- افتاد توده یونجه یا کاه بتراشیم, هک, با تنبلی حرکت کردن، سرنگونی، محصول، برداشت، اصلاح، برشی، پوست کندن، کلیپ، آلو، ریش.
- بخش شدید قسمت، تقسیم، برش، جدا، تقسیم، حک، cleave، sunder، rive، نیمساز کردن، تراشه.
- در کت و شلوار، صدمه، زخم، نیش، لمس، خفیف، نادیده بگیرد، snub، coldshoulder، مسدود.
- سوراخ gash, بریده بریده, شکاف lance، نفوذ، فشار، زخم، نیک.
- ویرایش excise حذف، قرارداد، کاهش، متراکم، abridge، مختصر کردن، محصول، کاهش، محدود کردن، کاهش، کاهش، کاهش، کوتاه.