سریع مترادف
سریع مترادف دهيد فرم
- بصورتی پایدار و محکم امن, کاملا, کاملا محکم، از نزدیک، immovably.
- سرعت سریع, سرعت, عجله سرعت، فریاد، بلافاصله، تند.
سریع مترادف صفت فرم
- dissipated سست گستاخ، بی پروا، عجیب، profligate، ولخرج، rakish، مبتلا به دوار سر, intemperate, شهوت انگیز، licentious.
- expeditious، سریع، سریع، سریع، سریع، سریع، سریع، ناوگان، زیرک، شتابزده، بی مهابا، کوتاه، افزایش، شتاب زده است.
- دنیای روحیه، شدید، پر انرژی، سریع، پویا، شدید، پرقدرت، سرحال، تند، دوست داشتنی، مشتاق، گاز گرفتن، شارپ، zestful، تحریک کننده، متحرک، شدید، فعال، پر جنب و جوش.
- سریع سریع سریع سریع، استادانه، ناوگان شتابزده، تسریع، expeditious و فوری و شتاب, تند, lickety-split.
- سریع سریع سریع, ناوگان, سریع, ناگهانی، شتابزده، پیوست، بی پروا، ناگهانی، precipitant.
- سریع سریع سریع، ناوگان، سریع، شتابزده، آنی، چالاک، expeditious، light-footed، اکسپرس، هوشمند، mercurial.
- سویفت.
- شرکت امن تنگ، ثابت، بستن، ثابت، دائم، غیر منقول، ثابت، ثابت قدم، ثابت قدم، وفادار و تزلزل، سر سخت، به ثابت.
- مختصر زودگذر, عبور کوتاه، کوتاه، گذرا، گذرا، موقت، بی ثبات، زودگذر، لغزش، فراری، evanescent، صعود سریع.
- هشدار، حساس، باهوشتر، پاسخگو، پذیرای، مشتاق، هوشمند، سریع، آماده، آپارتمان.
- هشدار، پاسخگو، فرمان سر حساس, هوشمند, سریع و چالاک، زیرک، به آماده.