مکمل مترادف
مکمل مترادف اسم فرم
- تعادل باقی مانده، و مکمل های غذایی باقی مانده، استراحت، رزرو.
- همتای معادل موازی، مسابقه، روی سکه.
- کلیت تمامیت، دانه ها، ظرفیت محدود، حداکثر، ناخالص، کامل.
مکمل مترادف صفت فرم
- ، تکمیل متقابل جبرانی مربوطه، متقابل، متقابل، همبستگی، وابسته، انتگرال، موازی و interrelating.
- بی پروا precipitant عجله غوطه وری, سریع, ناگهانی فوق العاده خطرناک ناگهانی لحظه، فوری.
- تکمیلی.
- شتابزده راش تند و شدید، ضربه، بی پروا، عجول و بی پروا، غفلت، وحشی، unpremeditated، خود به خود.
مکمل مترادف فعل فرم
- تسریع تسریع سرعت، تسریع، شتاب، عجله، اعزام، پیشبرد، تسهیل، خار، فشار دهید.
- مکمل, کامل, تحقق, تا، دور، مسلما، برآورده.