نوازش مترادف


نوازش مترادف اسم فرم

  • pat, آغوش, سکته, بوسه, نوازش کردن, blandishment, نوازش, فشار, باس, چاک.

نوازش مترادف فعل فرم

  • نوازش آغوش در آغوش، nestle، نوازش کردن، چسبیده به قلاب، nuzzle، بوسه، سکته مغزی، پت، پت، coddle، dandle، گرفتن، متنعم.
  • نوازش کردن آغوش، بستر راحت غنودن در آغوش، فشار، enfold، قلاب، فشار، پت، پت، buss، بوسه، سکته مغزی.
نوازش لینک های مترادف: آغوش, بوسه, نوازش کردن, نوازش, فشار, باس, چاک,