هماهنگ مترادف


هماهنگ مترادف صفت فرم

  • صمیمی و همزبان، دوستانه، سازگار، هماهنگ امیدوارند rapport منطبق سازگار, منسجم.
  • همخوان هماهنگ, هماهنگ, تنظیم, اقتباس, سازگار, کوک, نصب شده, بپذیر، با، بر اساس.

هماهنگ مترادف فعل فرم

  • مطابق با مخلوط انطباق، آشتی، مصالحه، توافق، هم اهنگ کردن، متناظر با، جای.
هماهنگ لینک های مترادف: منسجم, هماهنگ, تنظیم, اقتباس, سازگار, کوک,

هماهنگ مترادف،